داستان عشقولانه


| عکس های زیبا از پروانه ها |
|
|

غریب آمده بودم غریب خواهم رفت
نچیده سیب به رویای سیب خواهم رفت
میان بوسه طنابی به دار می بافند
به گونه با گل سرخ فریب خواهم رفت
صدای خواب براحساس شهر می پیچید
وگفت با دل من بی نصیب خواهم رفت
ومرگ سهم تمام حیات حـّوا بود
اسیردست رسوم عجیب خواهم رفت
به شوق باغ پراز یاس های شهرقدیم
ازاین بهاردروغین نجیب خواهم رفت
اگرچه گریه براین شهرجرم زندان داشت
میان همهمه هاعن قریب خواهم رفت
زمان کوچ شد افسوس،دست من خالیست
غریب آمده بودم غریب خواهم رفت
خوشا پرکشیدن پرستو شدن
تو که پر نداری پرستو شوی
بشین درس بخون تا ارسطو شوی
عکس سربازی دختران در سال 57

من بودم و من
و واژه ها که در آینه می رقصیدند
و فیل عروسکی در کنج اتاق غریب
و قایق نقاشی که نمی دانست سال هاست در سفرش گیر کرده
من بودم و موسیقی آویزان از سقف اتاق
خیره به اناری که کف اتاق قل می خورد